//= $monet ?>
یک سبزه زیبا مدتهاست که چشمش به یک پسر بوده است. برای سرگرم کردن او، او مانند یک اطلسی لباس می پوشید. و دیری نیافت تمام سوراخ های او قبلاً با انگشتان و زبان گرم شده بود، شکاف های مرطوب آماده استفاده بود. و روشن بود. آیا او از این موضوع خوشحال بود؟ البته از شور و شوقی که او با آن تکان میخورد آشکار بود. وتر پایانی... و تقدیر از صورتش به سمت سینه هایش چکید. آه، من هم چند جرعه دیگر به او می دادم!
بله، او پشت تلفن با دوست دخترش شوخی می کرد که می تواند پدرش را که در حمام شسته شده، بخواهد با او رابطه جنسی داشته باشد. به خصوص که مادرش خانه نبود. بنابراین او را با جرات اغوا کرد. این دخترها خیلی بد هستند، فقط برای اینکه شرط بندی را ببرند و باحال به نظر برسند. اما بابا یه لگد ازش گرفت. ))